در ارتباط با ضرورت روند ملت سازی در افغانستان، چنانکه آقای منصور به آن اشاره کرد آقای سید مصطفی کاظمی، با صراحت بیشتری به این موضوع پرداخته و معتقداست که عنصر ملت سازی یکی از دو اولویت مهم جامعه افغانستان است.
آقای کاظمی در این مورد وهمچنین در رابطه باعواملی که در ایجاد وحدت ملی در افغانستان، بسیار بااهمیت است می گوید:
در افغانستان یکی از مؤلفه ها و عناصر اساسی استحکام وحدت ملی اصل باورهای اعتقادی و فرهنگ مشترک افغانستان است و به هر میزانی که روی اعتقادات مشترک تکیه شود و برداشت های درست از باورها و فرهنگ مشترک داشته باشیم باعث خواهد شد که افغانها بیشتر با همدیگر متحد باشند . مسئله دوم موضوع اقتصاد و نقش اقتصاد در جامعه افغانستان است که متأسفانه درگذشته ها افغان ها زندگی بسیار پرفراز و نشیبی را سپری نموده اند لذا اقتصاد ملی در افغانستان شکل گرفت بلکه هر ولایتی و هر جمعی خود را جدا و بریده شده از سایر مجموعه ها می دید، اما امروز باید تلاش شود تا افغانستان از لحاظ اقتصادی هم به یک استحکام ومشارکت عمومی برسد و همه مجموعه ها خود را در پیوند با یکدیگر و سرنوشت خویش را با هم گره خورده ببینند که طبعاً منافع مشترک اقتصادی خود باعث نزدیکی بیشتر مردم افغانستان خواهد شد، اما مسئله وموضوع دیگر در جهت تقویت وحدت ملی این است که باید یک قرائت وبرداشت واحدی را از گذشته های افغانستان و از عناصر مثبت و منفی گذشته داشته باشیم و باید فضایی در کشور بوجود آید که تمامی افغانها بصورت یکسان و متوازن بتوانند درتعیین سرنوشت خود نقش داشته باشند که این خود موجب استحکام وحدت ملی در افغانستان خواهد شد.
به گفته آقای سید مصطفی کاظمی، مسائلی از قبیل مشارکت ملی وسهم گیری مردم در تعیین سرنوشت شان، ایجاد یک نظام اقتصاد ملی وتأکید روی مشترکات فرهنگی و تاریخی مردم افغانستان از جمله عوامل و مؤلفه هایی است که با بکاربستن آنها می تواند وحدت ملی ضربه خورده افغانها را دوباره احیاء کند واقوام و قبایل مختلف را به عنوان یک ملت واحد ویکپارچه و دارای منافع مشترک به جهانیان معرفی کند. اما چنانکه چند دقیقه پیش شنیدیم آقای عبدالحفیظ منصور مدعی شد که دولت افغانستان درحال حاضر یک سیاست غیرملی وتبعیض آمیز را دنبال می کند. برخی دیگر ا زمنتقدین دولت آقای کرزی نیز مدعی اند که هیأت تصمیم گیرنده این دولت، بیشتر بسوی یک قوم خاص گرایش داشته و نسبت به حقوق سایرملیت ها واقوام افغان، رفتار تبعیض آمیز دارد، رفتاری که ممکن است نوعی سوءظن را نسبت به عملکرد دولت آقای کرزی در بین اقوام دیگر افغانستان برانگیزد.
اما خانم شکریه بارکزی، روزنامه نگار، با این ادعاها مخالف است و آقای کرزی را شخصیت فراقوی می داند و می گوید: تمایلات قوم گرائی، سمت گرائی و مذهب گرائی در قانون اساسی افغانستان منع شده است .
شکریه بارکزی می گوید:
قانون اساسی افغانستان مسئله قوم گرائی، مذهب گرائی، منطقه گرائی و مسئله تبعیضات لسانی را در همه سطوح کشور منع قرار داده است و آن را یک عمل غیرقانونی پنداشته است و اگر امروز نسبت به آقای کرزی به عنوان رئیس جمهوری کشور بخواهیم این را اطلاق کنیم که ایشان فرد قوم گرایی هستند بنده این موضوع را نفی می کنم و من فکر نمی کنم که هیچ کس مدعی این نخواهد بود که بگوید دولت آقای کرزی بطرف قوم گرائی حرکت می کند، اما نمی توان این را هم ادعا کرد که به سمت منطقه گرائی هم نخواهد رفت.
از آنجائیکه تأمین وحدت ملی در افغانستان، جزء آرمانهای اساسی اقوام و قبایل این کشور بشمارمی رود بنابراین در این برنامه از زبان کارشناسان شنیدیم برای تحقق این امر، طرحها و راه حل های متفاوتی ارائه می گردد وعوامل مختلفی را دراحیای وحدت ملی افغانها دخیل می دانند.
دراین میان، برخی از افراد واحزاب سیاسی افغانستان، سیستم حکومتی فدرال را پیشنهاد می کنند ولی مخالفین این احزاب، مدعی اند که فدرالیسم اساساً یک سیستم حکومتی ضد وحدت ملی است وتطبیق آن در افغانستان می تواند بسیار زیانبار باشد.
خلاصه، دودیدگاه متفاوت درباره فدرالیسم در محافل سیاسی افغانستان وجود دارد. موافقان می گویند سیستم فدرال اگر چنانچه تطبیق شود هیچ ضربه ای به وحدت ملی افغانها وارد نمی کند در حالیکه مخالفان، این نظر را قبول ندارند و مدعی اند که فدرالیسم، ضد وحدت ملی است.
حال ببینیم آقای عبدالحفیظ منصور، در این باره چه نظری دارد:
من فکر می کنم که طرفدران هر دو نظریه چه آنهایی که طرفدار یک سیستم متمرکز در افغانستان هستند و چه آنهایی که طرفدار حکومت فدرالی در افغانستان هستند می توانند که بخشی از واقعیتها را بیان کنند نه همه واقعیتها را و باور من این است که واقعیتهایی را که هر دو گروه استدلال می کنند باید شناسایی شوند. ازجانبی هم تجربه گذشته افغانستان نشان داد که حکومت متمرکز به تنهایی نمی تواند مسئله وحدت ملی را در افغانستان تأمین کند وحکومت ملی بوجود آورد و اسباب قناعت و رضایت همه مردم افغانستان را فراهم نماید بلکه ظلم و بیداد و بی عدالتی وعقب ماندگی اقتصادی و سیاسی و ضعف اداری و تبعیضات همه اینها در سایه چنین حکومت هایی در افغانستان رشد کرده است و از جانب دیگر من فکر می کنم که نظریه فدرالی شدن یکی از راههایی است که می تواند برخی از مشکلات کشورها را حل نماید و در بسیاری از کشورها چنین سیستم و نظامی خوب جواب داده است مثل کاندا و آلمان. اما کشورهای دیگری هستند بدون آنکه از نظام فدرالی بهره ببرند به وحدت ملی رسیده اند مثلاً کشور ژاپن که دراوج ترقی و پیشرفت قرار دارد نافذ یک نظام فدرالی است و همینطور کشور جمهوری اسلامی ایران است که از پیشرفت و رشد خوبی برخوردار است، اما نظام فدرالی ندارد. من به این باور هستم که حد وسط هر دو نظریه می تواند که مشکل افغانستان راحل بکند و آن حد وسط این است که سیستم حکومتی غیرمتمرکز باشد و استانداران و شهروندان وفرمانداران باید از سوی مردم انتخاب شوند و دولت مرکزی نباید افراد مورد نظر خود را بر مردم تحمیل نماید و در کنار تفکیک قوای سه گانه کشور مسئله استقلالیت آن ها مهم است که باید مورد توجه بیشتر قرار بگیرند. تا با آزادی و استقلال عمل با همه اتباع کشور هم از مسئولین و عامه مردم بطور یکسان برخورد نمایند.
شنوندگان گرامی و ارجمند،
این بود برنامه امروز ( افغانستان در مسیر امنیت وتوسعه ) که با محوریت موضوع وحدت ملی و ضرورت احیاء آن در افغانستان. تقدیم حضورتان گردید.
ضمن خسته نباشید خدمت شما علاقمندان این برنامه، امیدواریم مردم عزیز افغانستان ، از هر قوم و قبیله و ملیت، در شمال وجنوب و اقصی نقاط این کشور اسلامی، به آرزوی دیرینه خود که تأمین وحدت ملی در افغانستان است دست یابند و افغانها به عنوان یک ملت واحد ویکپارچه و با یک هدف و آرمان بزرگ اسلامی و ملی، در جرگه سایرملت های جهان، باعزت و اقتدار عرض اندام نموده واز استقلال، حاکمیت و منافع ملی خود مشترکاً دفاع نمایند و در راه توسعه و شکوفائی سرزمین مشترک و پهناور خود کار و پیکار نموده و در کنار هم زندگی آرام، مرفه وصلح آمیز داشته باشند. انشاءا...